خدای خوب من کاش نمی فهمیدیم و کاش می فهمیدیم،نمی فهمیدیم آنطور که دلمان می خواهد و می فهمیدیم آنطور که هست

جمعه 16 اسفند 1392
نویسنده : محمد دهدار
بازدید : 818

نکات کاربردی بهداشت روانی در نظریه های نظریه پردازان روانشناسی

 

به نام خدا

دانشگاه ازاد اسلامی واحد لاهیجان

نام درس:بهداشت روانی

نام استاد:دکتر مافی

نام دانشجو:محمد دهدار

روانشناسی بالینی

نیم سال دوم 92-93

 


بهداشت روانی(Mental Health)

تعریف سلامت از نظر سازمان جهانی بهداشت :

رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا معلولیت

تعریف بهداشت روانی از نظر سازمان بهداشت جهانی :

بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش های روانی و جسمی؛ بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست.

تعریف انجمن بهداشت روانی کانادا :

از نظر این انجمن بهداشت روانی یعنی : توانایی سازگاری با دیدگاههای خود، دیگران و رویارویی با مشکلات روزمره زندگی.

 

نکات کاربردی بهداشت روانی در نظریه های نظریه پردازان روانشناسی:

 

زیگموند فروید:

 

به عقیده فروید انسان متعارف یا سالم یا انسانی که دارای سلامت روانی می باشد باید مراحل رشد روانی جنسی را به خوبی پشت سر گذاشته باشد و در هیچ مرحله ای تثبیت(fixation) نشده باشد یا در طول زندگی (Regration) نداشته باشد.

فرويد از ديدگاه روان شناسي انسان نامتعارف را به دو گروه روان نژند(neurosis) و روان پريش (psycnsis) تقسيم مي كند و هسته مركز بيماري رواني را ، اضطراب مي داند . به عقيده فرويد نوع مكانيسم هاي دفاعي مورد استفاده افراد سالم ، روان نژند و روان پريش متفاوت است . شخص سالم از مكانيزم هاي دفاعي ، نوع دوستي (Altruism) شوخ طبعي (Humor) پارسايي و رياضت (Asceticism) و والايش (Sublimation) استفاده مي كند.

 

مثال:

 

اگر فردی در مرحله دهانی(oral stage)  تثبیت شده باشد در نهایت به فردی منفعل و وابسته تبدیل می شود در نتیجه چنین فردی نمی تواند از سلامت روانی سالم برخوردار باشد.

 

یا اگر در دوره اودیپ به خوبی نتواند با والد همجنس خود همانند سازی کند در بزرگسالی با مشکلات عدیده ای روبرو خواهد بود و در نتیجه از سلامت روانی برخوردار نخواهد بود.

اریک اريكسون( ( Erik Erickson

به عقيده اريكسون سلامت روان شناختي اصولاً نتيجه عملكرد قوي و قدرتمندي «من» (Ego ) است «من» عنوان و مفهومي است كه نشان دهنده ي توانايي يك پارچه سازي اعمال و تجارب شخص بصورت انطباقي و سازشي است . «من» تنظيم كننده ي دروني روان است كه تجارب فرد را سازماندهي مي كند و در نتيجه از انسان در مقابل فشارهاي نهاد (Id) و من برتر (superego ) حمايت مي كند . هنگامي كه رشد انسان و سازمان هاي اجتماعي به نحو متناسب هماهنگ شود ، در هر كدام از مراحل رشد رواني اجتماعي توانائي ها و استعدادهاي مشخصي ظهور مي نمايد . به طور خلاصه نام هر مرحله و توانايي مرتبط با آن را ذكر مي كنيم .

1- مرحله اعتماد در برابر عدم اعتماد trust versus mistrust . توانايي مرتبط با اين مرحله اميد (Hope ) است .

2- مرحله خود مختاري در برابر شرم و ترديد(Autonomy versus sname anddoubt ) توانايي مرتبط با اين مرحله اراده (will ) است .

3- مرحله ابتكار در برابر احساس گناه (initiative versus guilt ) توانايي مرتبط با اين مرحله هدف (purpose ) است .

4- مرحله كارايي در برابر احساس حقارت (industry vers inferiority ) توانايي مرتبط با اين مرحله شايستگي (competence ) است .

5- مرحله هويت يابي در برابر سردرگمي نقش (identity versus role confusion ) توانايي مرتبط با اين مرحله وفاداري (fidelity ) است .

6- مرحله صميميت در برابر كناره جويي (intimacy versus isolation ) توانايي مرتبط با اين مرحله عشق (Love ) است .

7- مرحله توليد در برابر ركود ( generativity versus stagnation ) توانايي مرتبط با اين مرحله مراقبت (care ) است .

8- مرحله كمال در برابر ياس و ناميدي (integrity versus despair ) توانايي مرتبط با اين مرحله خردمندي (wisdom ) است .

به عقيده اريكسون سلامت روان شناختي هر فرد به همان اندازه است كه توانسته است توانايي متناسب با هر كدام از مراحل زندگي را كسب كند حال اگر شخص نتواند به درستی یا به اندازه توانایی مربوط به هر مرحله را کسب نماید در طول زندگی خویش  در برخورد با مسایل و مشکلات دچار ناراحتی و اضطراب و... می شود و این به نوبه خود در سلامت روان خلل ایجاد می کند.

 

 

آ لفرد آدلر(Alfred Adler)

فرد سالم به عقيده آدلر از مفاهيم و اهداف خودش آگاهي دارد و عملكرد او مبتني بر نيرنگ و بهانه نيست او جذاب و شاداب است و روابط اجتماعي سازنده و مبتني با ديگران دارد . هدف انسان نياز به سازگاري با محيط و پاسخ گويي به آن است .

فرد داراي سلامت روان به نظر آدلر روابط خانوادگي صميمي و مطلوبي دارد و جايگاه خودش را در خانواده و گروه اجتماعي به درستي مي شناسد . همچنين فرد سالم در زندگي هدف مند و غايت مدار است و اعمال او مبتني بر تعقيب اين اهداف است . غايي ترين هدف شخصيت سالم تحقق خويشتن است . از ويژگي هاي ديگر سلامت روان شناختي اين است كه فرد سالم مرتباً به بررسي ماهيت اهداف و ادراكات خودش مي پردازد و اشتباهايش را برطرف مي كند . چنين فردي خالق عواطف خودش است قرباني آن ها آفرينش گري و ابتكار فيزيكي ، از ويژگي هاي ديگر اين افراد است . فرد سالم از اشتباه هاي اساسي پرهيز مي كند . اشتباه هاي اساسي شامل : تعميم مطلق ، اهداف نادرست و محال ، درك نادرست و توقع بي مورد از زندگي ، تقليل يا انكار ارزش مندي خود ، و ارزش ها و باورهاي غلط مي باشد .

 

بي اف. اسكينر(B.F Skinner)

سلامت رواني و انسان سالم به عقيده ي اسكينر معدل با رفتار منطبق با قوانين و ضوابط جامعه است . و چنين انساني وقتي با مشكل روبرو شود تا هنگامي كه از طريق جامعه به هنجار تلقي شود ، از طريق شيوه ي اصلاح رفتار (Behavior Modification) براي بهبودي و بهنجار كردن رفتار خود و اطرافيانش به طور متناوب استفاده مي جويد به علاوه انسان سالم بايد آزاد بودن خودش را نوعي توهم نپندارد .انسان سالم كسي است كه تأييد اجتماعي بيشتري به خاطر رفتارهاي متناسب ، از محيط و اطرافيانش دريافت مي كندشايد معيار تلويحي ديگر در مورد خصوصيات انسان سالم از ديدگاه اسكينر اين باشد كه انسان بايد از علم ، نه براي پيش بيني بلكه براي تسلط بر محيط خويش استفاده كند . در اين معنا فرد سالم كسي است كه بتواند براي انجام هر روش ، بيشتر از اصول علمي استفاده كند و به نتايج سودمندتري برسد و مفاهيم ذهني مثل اميال هدفمندي ، غايت نگري و مانند آن را كنار بگذارد .

 

آبراهام مزلو(Abraham Maslow(

او انسان سالم را خود شكوفا ( self actualization ) مي نامد و اين گونه بيان مي كند كه خواستاران تحقق خود ، نيازهاي سطوح پايين تر خود يعني نيازهاي جسماني ، ايمني ، تعلق ، محبت و احترام را برآورده ساخته اند .

آنها الگوهاي بلوغ ، پختگي (maturation ) و سلامت مي باشند . با حداكثر استفاده از همه قابليتها و تواناييهاي خود اما خويشتن خويش را فعليت و تحقق مي بخشند . مي دانند كيستند و چيستند و به كجا مي روند . خواستاران تحقق خود ، تكاپو نمي كنند . بلكه تكامل مي يابند ويژگي هاي آنها را مي توان فهرست وار نام برد كه عبارتند از : ادراك صحيح واقعيت ، پذيرش كلي طبيعت ديگران و خويشتن ، خود انگيختگي ، سادگي و طبيعي بودن ، توجه به مسائل بيرون از خويشتن ، نياز به خلوت و استقلال ، تازگي مداوم تجربه هاي زندگي ، نوعدوستي ، كنش مستقل تجربه هاي عارفانه يا تجربه هاي اوج ، روابط متقابل با ديگران ، تمايز ميان وسيله و هدف و خير شر ، حس طنز مهربانانه ، آفرينندگي ، مقاومت در مقابل فرهنگ پذيري .مزلو هشدار مي دهد كه آزادي زياد در دوران كودكي مي تواند منجر به اضطراب و عدم امنيت شده از بالندگي بعدي فرد جلوگيري مي كند . آميزه مناسبي از آسان گيري و انظباط (يعني آنچه را كه مزلو آزادي در چهار چوب محدوديت ها مي نامد ) به كودكان دادن لازم است . مزلو همچنين تأكيد مي كند محبت كافي در دوران كودكي به صورتي حياتي به عنوان پيش نيازي براي خود شكوفايي اهميت دارد.

كارل راجرز(Carl Rogers )

به عقيده راجرز ، آفرينندگي (creativity ) مهم ترين ميل ذاتي انسان سالم است . همچنين شيوه هاي خاصي كه موجب تكامل و سلامت خود مي شوند به ميزان محبتي بستگي دارند كه كودك در شير خوارگي دريافت كرده است . « ارضاي توجه مثبت غير مشروط » (positive regard unconditioned ) و در يافت غير مشروط محبت و تأييد ديگران براي رشد و تكامل سلامت رواني فرد با اهميت است . اين افراد فاقد نقاب و ماسك هستند و با خودشان روراست هستند . چنين افرادي آمادگي تجربه را دارند و لذا بسته نيستند ، انعطاف پذيرند و حالت تدافعي ندارند و از بقيه انسانها عاطفي تر هستند . زيرا عواطف مثبت و منفي وسيع تر را در مقايسه با انسانهاي تدافعي تجربه مي كنند . به عقيده راجرز اساسي ترين خصوصيت شخصيت سالم ، زندگي هستي دار است يعني آماده است و در هر تجربه ، ساختاري را مي يابد و براساس مقتضيات ، تجربه ي لحظه ي بعدي به سادگي دگرگون مي شود . انسان سالم به ارگانيزم خويش اعتماد مي كند . ديگر ويژگي هاي انسان سالم عبارتند از : آمادگي كسب تجربه ، زندگي هستي دار ، احساس آزادي ، 

 

 اريك فروم (Erich fromm )

فروم تصوير روشني از شخصيت سالم به دست مي دهد چنين انساني عميقاً عشق مي ورزد ، آفريننده است ، قوه تعلقش را كاملاً پرورده است ، جهان و خود را به طور عيني ادراك مي كند ، حس هويت پايداري دارد ، با جهان در پيوند است و در آن ريشه دارد ، حاكم و عامل خود و سرنوشت خويش است و از تمايل جنسي نسبت به محارم آزاد است . فروم شخصيت سالم را داري جهت گيري بارور مي داند . فروم با كاربرد واژه جهت گيري اين نكته را مي گويد كه جهت گيري گرايش يا نگرش كلي است كه همه جنبه هاي زندگي يعني پاسخ هاي فكري ، عاطفي و حسي به مردم و موضوع ها و رويداد ها را ، خواه در جهان در خود ، در بر مي گيرد . بارور بودن يعني به كار بستن همه قدرت ها و استعداد هاي بالقوه خويش . چهار جنبه شخصيت سالم در روشن ساختن مراد فروم از جهت گيري بارور مؤثر است اين چهار جنبه عبارتند از : عشق بارور (productive love ) تفكر بارور (productive thinking) ، خوش بختي و وجدان اخلاقي (moral conscience ) . عشق بارور لازمه اش رابطه آزاد و برابر بشري است . طرفين رابطه مي توانند فرديتشان را حفظ كنند . عشق بارور از 4 ويژگي مهم برخوردار است : توجه ، احساس مسئوليت احترام و شناخت . تفكر بارور مستلزم هوش ، عقل و عينيت است . خوش بختي بخشي جدايي ناپذير و پيامد زيستن موافق جهت گيري بارور و همراه همه ي فعاليتهاي زاياست . فروم ميان دو نوع وجدان اخلاقي كه عبارتند از : وجدان قدرت گرا ، وجدان اخلاقي انسان گرا فرق گذشته است . وجدان اخلاقي قدرت گرا ، نمايانگر قدرت خارجي دروني شده است كه رفتار شخص را هدايت مي كند . وجدان اخلاقي انسان گرا تداعي خود است و از تأثير عامل خارجي آزاد است .

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: بهداشت روانی، ،
:: برچسب‌ها: "بهداشت روانی, نکان کاربردی بهداشت روانی در نظریه های روانشناسی, روانشناسی بالینی, دانشگاه ازاد لاهیجان, دکتر مافی, محمد دهدار",


صفحه قبل 1 صفحه بعد


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کلبه اندیشه و احساس و آدرس mohammad.dh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.